یادداشتی کوتاه بر رمان «دوست بازیافته» فرد اولمن (۱). نمیشناختمش. اسمش را هم نشنیده بودم چه رسد به نام کتابش. «دوست بازیافته». عنوان کتاب چنگی به دلم نمیزد. تصویر جلدش را دوست نداشتم. چه دلیلی داشت سراغش بروم. اگر حدس میزدم داستانی مرتبط با جنگجهانی دوم است اصلا شروعش نمیکردم. دو کتاب ارزشمند را پیشتر نیمه رها کرده بودم چون تحمل فضای جنگجهانی را نداشتم. گاهی فکر میکنم اگر به نظریهی تولد دوباره اعتقاد داشتم شاید در زندگی قبلیام در …
دسته: کتابخوانی و تحلیل
گاهی بین قفسههای کتاب در کتابفروشی، نامی آشنا میبینی. نامی که شاید عادت نداشتهای یا انتظار نداشتهای آنجا ببینی. امروز در بخش کودک و نوجوان کتابفروشی قدم میزدم و عنوانها را میخواندم. گردش در بخش کودک، تفریح خاص خودش دارد. عنوانهای جذاب و رنگها و نقاشیهای جالبی که دری است به سمت دنیای کودکانه. چیزی که در دنیای کودکانهی من و همنسلانم دیریاب و محدود بود. در بین کتابها ناگهان چشمم به کتابی با عنوانی خاص جلب شد: قصههایی …
چندین سال پیش نمیدانم به کدام دلیل مشخصی، تصمیم گرفتم کتاب ناتور دشت اثر جی. دی. سلینجر را بخوانم. شاید چون اسم کتاب زیاد به گوشم خورده بود. شاید چون میگفتند مصطفی مستور در آثارش تحت تأثیر سلینجر است. به هر حال، کتاب را شروع کردم و نمیدانم به کدام دلیل مشخص تمامش نکردم و و به سرنوشت خیلی از کتابهایی دچار شد که نیمه کاره رهایش کرده بودم. با این حال خط روایی داستان بهوضوح در ذهنم نشسته بود …
آخرین دیدگاهها