مرگ با همهی آشناییاش بازیهای غریبی در آستینش برای زندهها دارد. زندههایی که با دیدن مرگ همیشه چیزی در چشمهایشان تغییر میکند . یکی از نقاشیهایی که این تغییر را در چشمان سوژهاش نمایش داده است، پرترهای است از نقاش روس ایوان کرمسکوی(Ivan Kramskoi) که در آن چشمان زنی دردمند در حالی که به نقطهای نامعلوم خیره شده است نشان داده شده است. امروز آشنایی را از دست دادیم. همسرش در شوک داغ حادثه بود. در چشمهایش چیزی آمده بود …
ماه: اردیبهشت ۱۴۰۰
چندین سال پیش نمیدانم به کدام دلیل مشخصی، تصمیم گرفتم کتاب ناتور دشت اثر جی. دی. سلینجر را بخوانم. شاید چون اسم کتاب زیاد به گوشم خورده بود. شاید چون میگفتند مصطفی مستور در آثارش تحت تأثیر سلینجر است. به هر حال، کتاب را شروع کردم و نمیدانم به کدام دلیل مشخص تمامش نکردم و و به سرنوشت خیلی از کتابهایی دچار شد که نیمه کاره رهایش کرده بودم. با این حال خط روایی داستان بهوضوح در ذهنم نشسته بود …
سال ۱۴۰۰ با همهی جذابیتی که عنوانش داشت و دو صفری بود و انگار فاصلهی ما را با همهی مصائب قرن گذشته چندینبرابر میکرد، شروع شد و روزهایش به همان سرعتی که سالهای قرن پیش میگذشت، میگذرد. چند ماه قبل که اولین عوارض عدمدرک زمان، جدی و شوخی در خبرها و روی بیلبوردهای تبریک سال نو رفت و ترکیب ۱۳۴۰۰ ساخته شد به نظرم شوخی بامزهای بود. فارغ از اینکه هیچ نظارتی حداقل روی چنین اشتباههای مضحک حماسهآفرینی نبوده و …
آخرین دیدگاهها